پول بی ترحم

دلم برای موتور یخچال می سوزد

ان حجم انبساطی منجمد ...که در خود می چرخد و می چرخد

وبرای انچه که نمی داند سرگردان است

دلم برای انتهای چاه می سوزد

آن زمان که حقیقت نور را از بعد فاصله تاریکیها

آرزو می کند

در حالی که تصور مدورش را در قاپ لرزان سینه اش می آویزد

دلم برای لاستیک ها ی فرسوده هم می سوزد...

چون هرگز بازنشسته نمی شوند

و تک تک ریش ریش می شوند

تا لعبت دست کودکان فقیر چوب در دستی

باشندکه انها را چوب می زنند و بزور می غلطانند

یا در کوره های سرمایه ،در اتش طمعی آب می شوند                                                 

و با ناچاری

تبدیل به پول بی ترحم ارباب می شوند

...

اما هرگز

هرگز برای خفته گان غفلت وفراموشی

دلسوزی نمی کنم

هرگز نمی بخشم

خونابه های قلب ریش ره روان قلیل رهائی را

با غفلت ریخته شد که

با فراموشی شسته و

هر گز نمی بخشم او را که

با هر وسوسه ائی خام می شود

با نغمه های فریبی به راحتی

از ره روان جدا و پی خواب می شود

تبدیل به پول بی ترحم ارباب می شوند

نویسنده:وحید رحیمیان

منبع: http://topinventor.blogfa.com/ 



نظرات شما عزیزان:

علی
ساعت18:41---30 شهريور 1392
جالب بود

ساقی
ساعت16:50---29 شهريور 1392
like

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: فلسفی ، ،

تاريخ : پنج شنبه 28 شهريور 1392 | 19:41 | نویسنده : ℴℋαℳαd ℜℭℤα♏ |
.: Weblog Themes By mohamadreza :.